فضای منفی مفهومی قدرتمند در هنر و عکاسی است که به شما اجازه میدهد با حداقل عناصر، بیشترین بیان بصری را ایجاد کنید. در این مقاله، به مبانی فضای منفی و شیوههای بهکارگیری آن به عنوان ابزاری برای خلق ترکیببندیهای خلاقانه و تأثیرگذار میپردازیم.
فضای منفی چیست؟

فضای منفی به ناحیهی خالی پیرامون یا میان سوژهها در یک ترکیببندی گفته میشود؛ فضایی که قرار نیست توجه مستقیم بیننده را به خود جلب کند. این همان بخش آگاهانه «خالی از جذابیت» تصویر است که چشم بیننده نمیتواند بر آن مکث کند یا به عنصری خاص بچسبد.
این فضای «خالی» از یک سو توجه را بیشتر روی سوژهی اصلی متمرکز میکند و از سوی دیگر امکان میدهد چشم بیننده آزادانه در قاب حرکت کند و نوعی آرامش منتقل شود، در مقابل حالتی که قاب شلوغ و پرجزئیات است.
این موضوع در اختیار عکاس است که تصمیم بگیرد چگونه از فضای منفی برای شکلدهی به رابطهی بصری میان سوژه و محیط اطرافش استفاده کند.
فضای منفی ابزاری قدرتمند است که با استفاده از «هیچ» میتوان «چیزی» ساخت. این فضا به سوژه مجال تنفس میدهد، آشفتگی بصری را کم میکند—بهخصوص زمانی که عناصر مزاحم در تصویر وجود دارند—و به برجستهسازی و تعریف دقیقتر سوژهی اصلی کمک میکند.
فضای منفی مفهومی کهن در هنرهای بصری است و در نقاشی، طراحی گرافیک و عکاسی بهصورت گسترده بهکار رفته است. نمونههای برجستهای از فضای منفی را میتوان در آثار عکاسان افسانهای همچون انسل آدامز و آنری کارتیه-برسون مشاهده کرد.
چگونه و چه زمانی باید از فضای منفی استفاده کرد؟
تصمیمگیری دربارهی استفاده یا عدم استفاده از فضای منفی کاملاً هنری است و به سلیقه و قصد عکاس بستگی دارد. این ابزار میتواند برای موارد زیر کاربرد داشته باشد:
ایجاد فضای تنفس و ناحیهای برای استراحت چشم بیننده.
افزودن حس مقیاس و اندازه، چه کوچکی و چه عظمت.
انتقال احساساتی مانند آرامش، تنهایی، غم، امید و…
جلب توجه به یک سوژهی خاص.
ایجاد فضای کافی برای دنبال کردن جهت نگاه سوژه.
خلق یک سوژه از دل فضای خالی و خلاقانه.
فضای منفی در نگاه سوژه

فضای منفی فقط برای نشاندادن گستردگی یا ایجاد خلأ بصری در عکسهای منظره نیست؛ بلکه در پرتره نیز کاربرد مهمی دارد، بهویژه زمانی که سوژه رو به کنار نگاه میکند و نه مستقیماً به دوربین.
در اولین پرتره، سوژه به سمت چپ قاب نگاه میکند و چشم بیننده نیز ناخودآگاه مسیر نگاه او را دنبال میکند. اما چون در سمت چپ فضای کافی وجود ندارد، نگاه بیننده ناگهان به انتهای قاب برخورد میکند و این حالت نوعی تنش بصری ایجاد میکند.
در عکس دوم، فضای بیشتری در سمت نگاه سوژه قرار گرفته و چشم بیننده میتواند آزادانه در تصویر حرکت کند و مسیر نگاه او را دنبال نماید.
اگر تنها یک «قاعده» را در نظر بگیریم—مثلاً اینکه باید قاب را با سوژه پُر کرد—ممکن است عکس اول ظاهراً «درستتر» باشد. اما برخی قواعد بر قواعد دیگر اولویت دارند. دانستن زمان پیروی از قانون یا شکستن آن میتواند ترکیببندی عکس را یک سطح ارتقا دهد.
خلق فضای منفی بهصورت مصنوعی
لازم نیست فضای منفی را حتماً هنگام عکاسی در محل ایجاد کنید. گاهی در مرحلهی ویرایش و پستولید متوجه ضرورت آن میشوید.
برای مثال، به عکسی توجه کنید که چند سال پیش هنگام صعود برای تماشای طلوع خورشید گرفتم. یک درخت بدون برگ کنار مسیر دیدم که از پشت نور طلایی صبحگاهی آن را درخشان کرده بود. وجود مه، اتمسفر زیبایی ایجاد کرده بود و شاخههای درخت همچون یک الگوی انتزاعی دیده میشدند. دوربین را بیرون آوردم، سرعت شاتر را کم کردم تا درخت به سیلوئت تبدیل شود و عکس را گرفتم.
همانطور که میبینید، افزودن «هیچ» به تصویر، کل ترکیببندی را تغییر داد. این فضای اضافه حس تنهایی درخت را در چشماندازی وسیع منتقل میکند. افزودن فضای منفی، عکس مینیمالیستی را زیباتر و چشمنوازتر کرده است. بهنظر من، نسخهی بازطراحیشده برای چاپ و قابشدن روی دیوار بسیار مناسبتر از نسخهی اولیه است.
البته این عکس از نظر واقعگرایانه کاملاً «صادقانه» نیست و شاید برخی با افزودن فضای منفی به شکلی مصنوعی مشکل داشته باشند. با این حال، هدف این مثال نشاندادن قدرت فضای منفی در ایجاد «چیز بیشتر با عناصر کمتر» در ترکیببندی است. سادهترین راه بهرهگیری از آن، ایجاد فضای منفی هنگام کادربندی در لحظهی ثبت تصویر است.
استفاده از عمق میدان کم
اگر محیط اطراف سوژه پُر از عناصر مزاحم باشد و پسزمینه شلوغ باشد، استفاده از عمق میدان کم و محو کردن پسزمینه میتواند راهی برای ایجاد فضای منفی دلپذیر باشد.
استفاده از نور و سایه
فضای منفی را میتوان در صحنههای شلوغ نیز با استفاده از نور و سایه و محدودیتهای رنج دینامیکی دوربین ایجاد کرد. برای مثال، عکس یک مرد در خیابان شلوغ یک شهر بزرگ را میتوان با نوردهی روی بخشی روشن از صحنه و تبدیل سایهها به نقاط کاملاً تاریک، دارای فضای منفی کرد.
فضای منفی بهعنوان سوژه
گاهی فضای منفی میتواند خودِ سوژه باشد. زمانی که فضای خالی در تصویر شکل و فرم خاصی ایجاد میکند، همان شکل تبدیل به نقطهی توجه و موضوع اصلی نگاه بیننده میشود.
خلق چنین فضایی دشوار است و یافتن آن در طبیعت حتی دشوارتر، اما اگر با دقت به فاصلهها و فضاهای خالی میان اشیا نگاه کنید، ممکن است نمونههایی از این نوع فضای منفی را پیدا کنید.
فضای منفی در برابر پُر کردن قاب
فضای منفی در تضاد با یکی از رایجترین قوانین آموزش عکاسی قرار میگیرد: «قاب را با سوژه پُر کن.» این قانون میگوید سوژه باید غالب باشد و معمولاً حدود ۸۰٪ قاب را اشغال کند تا توجه بیننده دقیقاً همانجا متمرکز شود.
این قانون درست است اما—مثل همهی قوانین—باید دانست چه زمانی باید آن را شکست. در نهایت این یک انتخاب هنری است.
در طراحی گرافیک و تبلیغات نیز از فضای منفی بهطور گسترده استفاده میشود. یکی از مثالهای مشهور، کمپین تبلیغاتی افسانهای فولکسواگن با شعار «Think Small» است که قدرت فضای منفی را بهخوبی نشان میدهد.
سوژه همچنان خودرو است، اما تصور کنید اگر همان خودرو کل صفحه را پُر میکرد چقدر اثرگذاری تفاوت میکرد. فولکسواگن در هر دو حالت همان هزینهی تبلیغ را پرداخت میکرد.
اثر فضای منفی در تایپوگرافی نیز دیده میشود. متنهایی که با ترکیب حروف کوچک و بزرگ نوشته میشوند خوانایی بسیار بهتری نسبت به متنهایی دارند که تماماً با حروف بزرگ نوشته شدهاند. تفاوت فضاهای اطراف حروف کوچک، امکان تشخیص سریعتر کلمات را فراهم میکند، در حالی که حروف بزرگ همگی فرم مشابهی دارند.
فضای منفی و قانون یکسومها

گاهی قانون یکسوم و فضای منفی همزمان عمل میکنند. وقتی سوژه را به یک سمت قاب منتقل میکنید تا قانون یکسوم رعایت شود، معمولاً سمت دیگر قاب تبدیل به فضای منفی خواهد شد.
همین مسئله یکی از دلایلی است که قانون یکسوم به تازهکاران توصیه میشود: راهی ساده برای ایجاد فضای تنفس و جذابیت بصری در کادر.
جمعبندی
فضای منفی مفهومی قدرتمند در عکاسی است که آگاهی از آن میتواند تصویر شما را از یک عکس معمولی به تصویری چشمنوازتر و جذابتر تبدیل کند. دفعهی بعد که قصد ثبت یک عکس را دارید، به این فکر کنید که قصد دارید چه چیزی را به بیننده منتقل کنید و فضای منفی را بهعنوان روشی برای «گفتنِ زیاد با استفاده از کمترین عناصر» در نظر داشته باشید.
تهیه و تنظیم : اطمینان | نمایندگی دوربین سونی
